همه ما از کودکی تاکنون هزار بار شنیدهایم که انسان، «اشرف مخلوقات» است. چیزی که ما را نسبت به سایر مخلوقات، برتری و شرافت داده، قدرت انتخاب و اختیار ماست؛ قدرتی که بسیاری از انسانها، آن را فراموش کرده و خود را به دست رویدادهای روزمره دادهاند. برخی افراد وقتی خشمگین میشوند، به طرف مقابل خود میگویند: «تو مرا عصبانی و خشمگین کردی.» این در حالی است که نمیدانند انسان میتواند از طریق کنترل افکار خود و انتخاب افکار درست، جلوی خشم خود را بگیرد. تاکنون کتابهای فراوانی تلاش کردهاند قدرت اختیار و انتخابمان را به ما یادآوری کنند. یکی از بهترین کتابها برای درک قدرت انتخاب و استفاده درست از این قدرت، کتاب تئوری انتخاب (Choice Theory) اثر ویلیام گلسر است.
دکتر ویلیام گلسر، روانپزشک آمریکایی و نویسنده کتاب تئوری انتخاب تلاش میکند به ما نشان دهد: همه کارهایی که در طول شبانهروز انجام میدهیم، «رفتار» هستند و ما همه رفتارهای خودمان را انتخاب میکنیم. در واقع ما در زندگی خود کاملاً مختار و انتخابگر هستیم. در ادامه این مقاله تصمیم داریم کلکسیونی از بهترین درسها و آموزههای کتاب تئوری انتخاب را بیان کنیم. در صورتی که شما هم تصمیم دارید تحولی عمیق در نگرش خود نسبت به زندگی و سرنوشتتان در پیش بگیرید، پیشنهاد میشود که 10 دقیقه زمان بگذارید و آموزههای این مقاله را تا انتها مطالعه کنید.
تئوری انتخاب (Choice Theory) چیست؟ نظریهای در باب عظمت انسان
دکتر ویلیام گلسر، مبتکر تئوری انتخاب بر این باور است که کلیه کارهایی که ما انجام میدهیم، «رفتار» محسوب میشوند. ما کلیه رفتارهای خود را انتخاب میکنیم تا از طریق آنها، به پنج نیاز اصلی خود پاسخ دهیم. در ادامه به این پنج نیاز اساسی انسان اشاره شده است:
- نیاز به بقا و زنده ماندن
- نیاز به تعلق خاطر، دوست داشتن و دوست داشته شدن
- نیاز به قدرت و صلاحیت
- نیاز به آزادی
- نیاز به تفریح و سرگرمی
بر اساس تئوری انتخاب، هر کدام از رفتارهای ما، «رفتار کلی» هستند و رفتارهای کلی، چهار مؤلفه دارند. این چهار مؤلفه، «فکر»، «عمل»، «احساس» و «فیزیولوژی یا واکنش بدن» هستند. ما بر «فکر» و «عمل» خود تسلط مستقیم و بر «احساس» و «واکنش بدن» خود تسلط غیرمستقیم داریم. برای رسیدن به واکنش بدن و احساس دلخواه، باید فکر و عمل خود را کنترل و در مسیر درست هدایت کنیم. دکتر ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب، جمله زیبایی میگوید که واقعاً تأملبرانگیز است: «اگر میخواهید نگرشتان را تغییر دهید، از تغییر رفتار شروع کنید.»
کتاب تئوری انتخاب تلاش میکنند که ما را به سوی «انسانیت» سوق دهد و عظمت انسانی که همان قدرت انتخاب و اختیار است را به ما یادآوری کند. افرادی که کوشیدهاند به توصیهها و راهکارهای این کتاب عمل کنند، از نظر روانی، رشد چشمگیری را تجربه کردهاند و زندگی باکیفیتتر و رضایتبخشتری را برای خود رقم زدهاند.
تمثیلی خلاقانه برای درک وضعیت کنترل انسان بر فکر، عمل، احساس و واکنش بدن
اگر میخواهید وضعیت کنترل انسان بر مؤلفههای رفتاریاش را بهتر درک کنید، میتوانید هر کدام از رفتارهای انسان را شبیه یک اتومبیل با چهار چرخ در نظر بگیرید. رانندهای که فرمان این اتومبیل را در دست دارد، خود انسان است و فقط میتواند با فرمان، دو چرخ جلوی اتومبیل را کنترل کند.
هر چند که راننده، کنترلی بر دو چرخ عقب ندارد، ولی اگر دو چرخ جلو را به سمت راست هدایت کند، قاعدتاً دو چرخ عقب هم به سمت راست خواهد رفت و در صورتی که راننده بخواهد به سمت چپ برود، دو چرخ عقب نیز به سمت چپ، تغییر مسیر میدهند. این دو چرخ جلو، همان «فکر» و «عمل» و دو چرخ عقب، «احساس» و «واکنش بدن» هستند.
در واقع اگر انسانها میخواهند احساس بهتری در زندگی داشته باشند و با حال بهتری در زندگی پیش بروند، باید کنترل افکار و اعمالشان را در دست بگیرند و اندیشهها و اقدامات خود را در مسیر درست و هوشمندانه هدایت کنند. با این تفاصیل نمیتوانیم به دیگری بگوییم: «تو من را خشمگین کردی.» به جای این جمله، باید بگوییم: «من در برابر صحبت و اعمال تو، افکاری را برگزیدم که این افکار باعث ایجاد خشم در من میشود. من میتوانستم افکار دیگری انتخاب کنم تا لبریز از خشم نشوم.»
برقراری تعادل در ارضای نیازها؛ کلید دستیابی به زندگی شادمانه و خشنودکننده
انسانها همواره دنبال ارضای پنج نیاز «بقا»، «تعلق خاطر»، «تفریح»، «آزادی» و «قدرت و شایستگی» هستند و همه کارهای خود را با هدف ارضا کردن یک یا چند مورد از نیازها انجام میدهند. اگر میخواهید رضایت شادمانه و خشنودکنندهای تجربه کنید، باید به گونهای برنامهریزی کنید که این نیازها را به صورت متعادل برآورده کنید. تعادل در ارضای نیازها، یکی از مهمترین خصوصیات انسانهای واقعاً موفق است.
بر اساس آموزههای کتاب تئوری انتخاب، شادکامی و رضایت از زندگی، محصول «فعالیتهای مؤثر» و «روابط غنی و باکیفیت با عزیزان و اطرافیان» است. برای رسیدن به تعادل در ارضای نیازها، دکتر ویلیام گلسر، دو راهکار زیر را پیشنهاد میدهد:
- با افراد زیادی رابطه برقرار کنیم با بتوانیم در کنار آنها و با مراوده با آنها، همه نیازهایمان را به طور مؤثر برقرار کنیم.
- فعالیتهای خود را به گونهای برنامهریزی کنیم که نیازهای پنجگانه خود را به صورت متعادل و عمیق برآورده سازیم.
بعضی افراد تمام تلاشهای خود را صرف «نیاز به بقا»، «قدرت» و «آزادی» میکنند و اصلاً تلاشی برای برآورده کردن نیاز به تعلق خاطر و تفریح ندارند. این عدم تعادل، شاید چند صباحی بتواند فرد را راضی و خشنود کند، ولی خیلی زود، تعادل روانی و احساسی را در انسان به هم میریزد و او را مشکلات مختلفی روبرو میکند.
گذشتهها درگذشته، امروز را دریابیم؛ یکی از درسهای مهم کتاب تئوری انتخاب
بسیاری از انسانها، درگیر گذشته و آینده هستند و اصلاً متوجه گذران لحظههای ارزشمند عمر خود نیستند. گذران زندگی در گذشته و آینده، انسان را پر از حرص، خشم و بیقراری میکند و لذت زندگی را از آدمی میگیرد. برای اینکه بتوانیم ثبات و آرامش خود را بازیابیم، چارهای نداریم جز اینکه تمام تمرکز خود را روی لحظه حال بگذاریم و روی «اکنون»، سرمایهگذاری کنیم.
فکر کردن به تلخکامیها و شکستهای گذشته، هیچ دردی از آدمی درمان نمیکند و تنها خشنودی و حس خوب امروز را از انسان دریغ میکند؛ بنابراین باید کنترل افکار خود را با راهکارهایی مثل ذهنآگاهی و مراقبه در دست بگیریم و اجازه ندهیم که ذهنمان مدام در گذشته غوطهور شود. اگر بتوانید امروز خود را با فعالیتهای موثر و روابط باکیفیت، پر کنید، از غوطهور شدن در گذشته جلوگیری میکنید و میتوانید اکنون و آینده بهتر و پربارتری برای خودتان بسازید. دکتر گلسر در کتاب تئوری انتخاب مینویسد:
«تأثیر رویدادهای دردناک گذشته بر زندگی ما قابل انکار نیست، ولی مرور این گذشته دردناک هیچ فایدهای برای بهبود زندگی کنونیمان ندارد. ما میتوانیم امروزبرای یک زندگی بهتر، انتخابهای مؤثری داشته باشیم و با فراهم کردن شرایط بهتر، نیازها و خواستههایمان را برآورده کنیم و به رضایتمندی بیشتری دست یابیم.»
یک موهبت بینظیر: ما میتوانیم واکنشمان به رویدادهای مختلف را انتخاب کنیم
یکی از موهبتهای بینظیری که در اختیار انسانها قرار گرفته است و بسیاری از افراد نسبت به آن بیتوجه هستند، «توانایی انتخاب واکنشها به رویدادهای گوناگون زندگی» است. از نگاه دکتر ویلیام گلسر، رویدادهای مختلف زندگی، صرفاً اطلاعاتی هستند که از دنیای بیرون در اختیار ما قرار میگیرد؛ ولی واکنش ما به آن رویدادها، یک مسئله کاملاً انتخابی و شخصی است. ما در برابر رویدادهای مختلف زندگی، سه انتخاب داریم:
- بعضی افراد در برابر رویدادهای زندگی، از خودشان واکنشی خشمآلود، غیرمسئولانه و منفی نشان میدهند.
- برخی دیگر در برابر رویدادهای زندگی، پذیرا هستند و واکنشی مثبت از خودشان به نمایش میگذارند. این افراد حتی اگر اتفاقی ناخوشانید برایشان رخ دهد، میکوشند افکار خود را روی حل مشکلات و مسائل، متمرکز کنند و از رویدادهای ناگوار، درس بگیرند.
- برخی از افراد، در برابر رویدادهای زندگی، واکنش خنثی دارند و اجازه نمیدهند که ناگواریها، افکار، اعمال، احساسات و واکنش بدن آنها را تحریک کند. به عنوان مثال وقتی بعضی افراد با حرفهای ناسزا روبرو میشوند، اصلاً واکنشی از خودشان نشان نمیدهد و افکار خود را آلوده نمیکنند.
هر گاه، اتفاقی برایتان افتاد، ابتدا به خودتان یادآوری کنید که رویدادها، صرفاً اطلاعاتی از دنیای بیرون هستند و شما میتوانید واکنش خود را به این رویدادها و اتفاقات، تعیین کنید. شما در مواجهه با اتفاقات، میتوانید از بین واکنشهای «منفی، مثبت و خنثی»، یکی را انتخاب کنید و اصلاً مجبور نیستید که فقط واکنشهای منفی را برگزینید. این است موهبت انتخاب واکنشها در برابر رویدادهای زندگی!
دنیای مطلوب خود را جدی بگیریم تا بتوانیم زندگی بهتر و زیباتری رقم بزنیم
دنیای مطلوب (Quality World)، یک آلبوم عکس است که در ذهن ما جای دارد. این آلبوم، پر از تصاویری است که ما از دنیای مطلوب خودمان داریم. انسان وقتی به دنیا میآید، آلبوم تصاویر ذهنی او خالی است و فقط 5 نیاز دارد که باید آنها را برآورده کند. به مرور زمان، انسانها بر اساس شرایط زندگی، تربیت، پدر و مادر، مدرسه، مطالعه و غیره، تصاویر ذهنی خودشان را میسازند و روشهای برآورده کردن خواستهها و خشنود کردن خودشان را یاد میگیرند.
یکی از توصیههای مهم دکتر ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب این است که ما باید دنیای مطلوب خودمان را پر از تصاویر زیبا کنیم و روشهای مختلفی برای برآورده کردن نیازهای خود بیابیم. اگر انسان فقط یک راه برای خوشحال کردن خود داشته باشد، تا زمانی که آن تصویر ذهنی، محقق شود، انسان خوشحالی است؛ ولی اگر روزی برسد که آن تصویر، محقق نشود، انسان رضایت و خشنودی خودش را از دست میدهد.
به عنوان مثال یک شخص بر این باور است که تنها با داشتن یک خانه 500 متری در یک منطقه اعیاننشین، خوشحال و راضی میشود. حال اگر این شخص بتواند یک خانه 150 متری در یک منطقه متوسط خریداری کند، باز هم احساس خوشحالی نمیکند و درونش پر از غم و اندوه است. این در حالی است که داشتن همین خانه 150 متری، آرزویی است که بسیاری از افراد حتی در خوابشان هم نمیتوانند به آن برسند. در نتیجه انسان باید تصاویر ذهنی متعددی برای ارضای نیازهای پنجگانه خود داشته باشد تا بتواند در هر شرایطی، نیازهای خود را برآورده کند و به حس خوشحالی برسد.
درس آخر: برای داشتن یک زندگی شاد و باکیفیت، روابط باکیفیت و قوی بسازید
در این مقاله تلاش کردیم با چند مورد از مهمترین و ارزندهترین آموزههای کتاب تئوری انتخاب اثر ویلیام گلسر آشنا شویم. یکی از مسائلی که ویلیام گلسر در این کتاب به آن میپردازد، «اهمیت روابط» است. او در کتاب تئوری انتخاب مینویسد:
«کیفیت زندگی ما تا حد زیادی تحت تأثیر کیفیت روابط ما با عزیزان و اطرافیانی است که برایمان مهماند.»
مطالعات دکتر گلسر نشان میدهد که اکثر مشکلات روانشناختی طولانیمدت افراد، ریشه در روابط نادرست و مسئلهدار افراد دارد. اگر حالتان خوب نیست یا احساس میکنید، مشکلی دارید، حتماً قرار نیست که ریشه مشکل در کودکی یا ناخودآگاه شما باشد. بسیاری از مواقع، خدشهدار شدن روابط ما با عزیزان و دوستانمان، میتواند سلامت روانمان را تهدید کند؛ بنابراین اگر میخواهید زندگی شاد و باکیفیتی بسازید، لازم است در گام نخست، روابط باکیفیت و ارزشمندی با عزیزان خود بسازید و سعی کنید این روابط را به طور مدام بهبود ببخشید.
در صورتی که این مقاله برای شما مفید و آموزنده بود، پیشنهاد میشود خلاصه کتاب عادت های اتمی اثر جیمز کلیر را مطالعه کنید. با مطالعه این کتاب میتوانید به اهمیت قدرت عادت و انتخاب آدمی پی ببرید.
آیا تاکنون کتاب تئوری انتخاب اثر ویلیام گلسر را مطالعه کردهاید؟ از نظر شما مهمترین درس و آموزه این کتاب چیست؟ درک نکات این کتاب، بیشترین تأثیر را بر کدام بخش از زندگی شما گذاشته است؟ لطفاً نظرها، پیشنهادها و تجربیات خود در مورد قدرت اختیار و تئوری انتخاب را با ما و سایر همراهان مجموعه شاهکار ذهن در بخش دیدگاهها (زیر همین مقاله) به اشتراک بگذارید.