خلاصه کتاب شفای زندگی

  • تقریبا همه در این مورد اتفاق نظر دارند که برای ورود به رشته روانشناسی باید نظریات فروید را شنیده باشیم. برای قصه پردازی قهار شدن باید حداقل داستایوفسکی را شناخته و برای فوتبالیست شدن حداقل یکبار بازی مسی یا رونالدو را در تلوزیون تماشا کرده باشیم.

    حال خوب نیز از این قاعده مستثنا نیست. برای رسیدن به حال خوب و تجربه زندگی مثبت و شاداب، باید فلسفه زندگی لوییز ال هی را شناخته و یا دست کم یک بار کتاب شفای زندگی او را خوانده باشیم.

    در ادامه به فلسفه زندگی و نظرات این نویسنده دوست داشتنی و محبوب خواهیم پرداخت.

    چند مورد از درس‌های مهم کتاب شفای زندگی

    این کتاب با شگفتی هایش به ما کمک می کند زندگی مان را به شکلی دیگر تماشا کرده و از آن لذت ببریم. با خواندن آن، می‌آموزیم چگونه نگرشی مثبت و سازنده  در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات داشته و از آنها سربلند بیرون بیاییم.

    این آموزه‌ها به شما اجازه می‌دهند با خودتان به صورت عمیق ارتباط برقرار کنید، انرژی مثبت درونتان را به اوج رسانده و به زندگیتان رنگ و عطری جدید ببخشید.

    با خواندن این کتاب، ماجرا جویی جدیدی را آغاز می کنید، پس آماده‌ی شروع یک سفر فوق‌العاده به دنیای درونِ خودتان باشید!

    1. ذهن ما پادشاه است

    ذهن ما قدرتمندترین وسیله ای است که داریم، زیرا هر فکری در ذهنمان، در نهایت به عنوان یک واقعیت در زندگی مان تجلی پیدا خواهد کرد. بنابراین، بسیار مهم است که بدانیم فرمانروای حقیقی زندگی ما، ذهنمان است.

    افکار ما باعث شکل‌گیری کلام مان می‌شود و کلام ما نیز تصویری از افکار ماست. این تصاویر، به نحوی، در مغز ذخیره می‌شوند و در نهایت، انتخاب های ما را در آینده شکل می‌دهند.

    به عنوان مثال، فرض کنید که به یکی از جملات زیر اعتقاد داریم:

    • “همه آدم‌ها بد هستند”.
    • “همه آدم‌ها خوب هستند و همیشه می‌خواهند به من کمک کنند”.

    اعتقاد به هر یک از این جملات، تجربه متفاوتی را برای ما در آینده به ارمغان خواهد آورد.

    بنابراین، بهترین راه برای دستیابی به آینده موفق، تغییر افکار ما است. با تغییر افکار خود، می‌توانیم رفتارهایمان را تغییر دهیم و در نتیجه، زندگی مان را به شکلی بهتر تجربه کنیم.

    بازگشت گذشته

    گاهی اوقات مدتی از اتفاق ناخوشایندی می گذرد و ما فکر می‌کنیم آن اتفاق دیگر تاثیری در زندگی ما ندارد، اما خاطرات و ناراحتی گذشته،  بعد از مدتی، به زندگی ما باز می گردند و باعث شکست و نا‌امیدی در زمان حال می­شوند.

    این خاطرات، مانند یک باروت ، هر روز همراه ما هستند و هر لحظه ممکن است منفجر شوند. اما راه حلی برای از بین بردن آن وجود دارد و آن بخشش است!

    بخشیدن خودمان و دیگران، به ما کمک می‌کند از گذشته فاصله بگیریم و به سمت آینده‌ای بهتر حرکت کنیم. اما اگر ما نتوانیم ببخشیم، خاطرات ناخوشایند ما را محاصره کرده و مانع پیشرفت مان خواهند شد.

    پس به نفع خودمان است که بخشیدن را بیاموزیم و سعی کنیم از خاطرات ناراحت کننده گذشته رها شویم تا به سمت آینده‌ای بهتر و شاداب­تر حرکت کنیم.

    2. عدم بخشش، دلیل همه امراض

    وقتی که بیمار می‌شویم، نباید فقط به درمان بدنی توجه کنیم، بلکه باید درون خودمان شروع به جستجو کنیم و شخص یا اشخاصی را که نبخشیده ایم، ببخشیم. به گفته « تعالیم معجزات»: “همه امراض از عدم بخشایش ناشی می‌شوند”. در واقع، بیماری‌ها به دلیل نبود عفو و بخشش به وجود می‌آیند. بنابراین، وقتی که بیمار شدیم، نیاز است که به دور و بر خودمان نگاه کنیم و از خود بپرسیم: چه کسی را باید ببخشیم ؟

    لوئیس هی به این ایده اضافه می‌کند و می‌گوید: “باید هر کس را که بخشیدن آن برای ما سخت است، ببخشیم و رها کنیم”. بخشش به معنی رها کردن است. خلاف نظر عموم، بخشیدن کسی به معنی تأیید کار او نیست. در واقع، با بخشش، فقط خودمان و ذهنمان را رها می‌کنیم و به خودمان مجوز حرکت به سمت آرامش را می دهیم.

    رهایی با بخشش

    بخشش چیست؟

    بخشش به معنای رها کردن و پذیرش دیگران است ( این دیگران می‌تواند شامل خودمان هم باشد. ) بخشش به ما این قدرت را می‌دهد که خودمان را از بارهای سنگین غم و ناراحتی رها کرده و به سمت زندگی بهتری حرکت کنیم.

    3.تمرین «من باید»

    در تمرین من باید، نویسنده از مراجعان خود می خواهد 5 جمله که با من باید شروع می شود را بنویسند. این فرایند برای بعضی ها آسان و برای بعضی دیگر بسیار دشوار است.

    بعد از اتمام جملات نویسنده از آنها می پرسد «چرا ؟». جواب های افراد به ای سوال نکات قابل توجهی را به نمایش می گذارد. چند نمونه از جواب ها را در ادامه آورده ایم:

    • «مادرم گفته که باید…»
    • « چون می ترسم که …»
    • «چون باید بی نقص و کامل باشم»
    • « چون قدم دراز است»
    • «چون قد من کوتاه است»
    • «چون موجود بی ارزشی هستم.»
    • «چون خیلی زشتم»
    • و…

    این جملات ریشه اصلی مشکلات افراد را آشکار می کند.

    واژه “باید” از جمله واژه‌هایی است که اکثر اوقات بر زبان ما جاری می­­شود. این واژه یکی از محدود کننده‌ترین واژه‌های دستور زبان است که من و شما را مجبور به پیروی از اصولی می‌کند که انجام ندادن آن باعث شکست ما می‌شود.

    جایگزینی برای واژه «باید»

    اما بهتر است به جای استفاده از واژه “باید”، از واژه “می‌شود” استفاده کنیم. چرا؟ چون این واژه اجباری در برابر خود ندارد و به ما آزادی عمل بیشتری می‌دهد. و به عبارتی دیگر هنگامی که از واژه “می‌شود” استفاده می‌کنیم، تصمیم می‌گیریم که آن کار را انجام دهیم یا نه، به جای اینکه مجبور به انجام آن باشیم.

    بعد از جایگزینی واژه «می شود » از مراجعان خواسته می شود مجدد جملات را بخوانند و در انتها از آنها پرسیده می شود « چرا این کار را انجام ندادی ؟». پاسخ افراد به سوال بالا این گونه است: آخر نمی خواستم، چون می ترسیدم، نمی دانستم چطور باید آن کار را انجام بدهم، چون لیاقتش را نداشتم.

    تازه در این مرحله است که افراد متوجه می شوند سال ها به دنبال چیزی بودند و خودشان را سرزنش می کردند که به هیچ وجه آن را نمی خواستند! اکثر ما در این موضوع مشترک هستیم.

    همه ما به دنبال چیزهایی هستیم که جامعه، پدر و مادر، اطرافیان و… برای ما خواسته اند. درحالی که ما به هیچ وجه آنها را نمی خواهیم. و به خاطر همین ناخواسته ها است که سالیان سال خود را سرزنش کرده ایم.

    4.دوست داشتن خود

    برای بهبود مشکلاتی که در زندگیمان با آن روبرو هستیم، باید از خودمان شروع کنیم و خودمان را دوست بداریم. این باور که ما ارزشمند و دارای قابلیت های فراوانی هستیم، می تواند معجزاتی برایمان به ارمغان بیاورد.

    البته این مطلب به معنای خودپسندی و غرور نیست؛ چرا که خودپسندی به شدت در تضاد با دوست داشتن خودمان و ریشه آن ترس است. اما وقتی خودمان را دوست بداریم و به ذهن و تنمان ارزش قائل می شویم، خودمان را لایق دستیابی به نعمت های زندگی می دانیم.

    وقتی باور داریم که ارزشمند هستیم، به دنبال سعادت و رضایت بخشیدن به خودمان هستیم. برعکس اگر احساس کنیم که بی ارزشیم، همه تلاش هایمان برای دستیابی به ثروت، شادی و زندگی خوب، بیهوده خواهد بود.
    پس از دوست داشتن و ارزش قائل شدن برای خود، می توانیم به سمت خلق زندگی بهتر و موفقیت های بیشتر حرکت کنیم.

     

    دوست داشتن خود = دوست داشتن کودک درون

    خیلی از افراد فکر می کنند خودشان را دوست دارند و در واقعیت اصلا اینطور نیست. این احساس خود دوستی فقط در سطح خودآگاه است. تنها زمانی می توانیم با قاطعیت بگوییم خودمان را دوست داریم که ارتباط درستی با کودک درونمان داشته باشید و با او درست رفتار کرده باشیم.کودک درون ناخودآگاه ماست که در دوران کودکی شکل گرفته است. او مسئول شادی، خلاقیت و تخیل ماست. در 99 درصد اوقات، کودک درون ما آسیب دیده است و نیاز شدیدی به احیا دارد🌱

    آیا ارتباط خوبی با کودک درون خود دارید؟ آیا می خواهید بدانید که ارتباط شما با کودک درون شما چطور است؟ اگر مایل به بهبود ارتباط خود با کودک درون خود هستید، ما یک آزمون برای شما آماده کرده ایم. این آزمون فقط چند دقیقه طول می کشد و به شما کمک می کند تا درک بهتری از کودک درون خود و اینکه چگونه می توانید ارتباط خود را با او بهبود بخشید، به دست آورید.

    🔻همین حالا روی لینک ضربه بزنید و آزمون را شروع کنید!

    همین حالا کلیک کن: تست ارتباط با کودک درون

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱۶ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *